پشیمانی مرد همسرکش از اقدام به خودکشی
جارستان به نقل از شرق؛ مردی که پس از قتل همسرش تصمیم به خودکشی داشت، درحالیکه فقط دقایقی با مرگ فاصله داشت، پشیمان شد و با اورژانس تماس گرفت و خود را نجات داد. متهم این پرونده مردی ۶۰ ساله است که اعتراف کرده همسر دوم خود را با چاقو به قتل رسانده و قصد
جارستان به نقل از شرق؛ مردی که پس از قتل همسرش تصمیم به خودکشی داشت، درحالیکه فقط دقایقی با مرگ فاصله داشت، پشیمان شد و با اورژانس تماس گرفت و خود را نجات داد.
متهم این پرونده مردی ۶۰ ساله است که اعتراف کرده همسر دوم خود را با چاقو به قتل رسانده و قصد خودکشی داشته، اما قبل از مرگ اورژانس را خبر کرده است.
دوتا از دخترانم ازدواج کردهاند و نوه هم دارم. در این مدت گاهی نزد یکی از دوستانم در شمال کشور میرفتم و به او سر میزدم. در این سفرها با یکی از آشناهای دوستم که زنی متولد سال ۱۳۵۳ بود و در داروخانه کار میکرد آشنا شدم. سال ۹۲ پس از آشنایی با او ازدواج کردم و برای زندگی به تهران آمدیم و در خانه من که در محدوده امام حسین (ع) است زندگی میکردیم. اوایل شرایط خوب بود، اما بعد از مدتی همسرم با بچههایم اختلاف پیدا کردند و اختلافها آنقدر زیاد شد که بچهها خانهای جدا برای خودشان گرفتند. همسرم که بعد از ازدواج کار نمیکرد، بعد از مدتی ۱۸۰ سکه و دو دانگ خانهای که مهریهاش بود را به اجرا گذاشت. این اتفاق پنج ماه بعد از ازدواجمان رخ داد. بهخاطر اختلافات بهوجودآمده همسرم قهر کرد و به شهر خودشان رفت. من بعد از مدتی دنبالش رفتم تا او را برگردانم.
در این مدت خیلی به همسرم سوءظن داشتم و تصور میکردم شاید با کسی در ارتباط است که رفتارش عوض شده. حتی دوربین مداربسته هم کار گذاشته بودم. هروقت از او سؤالوجواب میکردم که آیا با کسی ارتباط داری یا نه، حرفهای متناقض میزد. بههمینخاطر از زنم شکایت کردم. مدارکی به دادگاه دادم و اعلام کردم به زنم مشکوک هستم. این ماجرا پنج، شش سال طول کشید و در نهایت دادگاه هم رأی به صلح و سازش و ادامه زندگی مشترک داد.
۲۸ فروردین از صبح با هم دعوا داشتیم و ماجرا طولانی شد. بعدازظهر بود که من به سمت آشپزخانه رفتم، چاقو را برداشتم و از شدت عصبانیت دو ضربه چاقو به شکم همسرم زدم. وقتی بیهوش شد و روی زمین افتاد، فهمیدم مرده است. ترسیدم، چون اصلا تحمل زندان را نداشتم و نمیخواستم قصاص شوم، بههمینخاطر با چاقو رگ دست خودم را هم بریدم.
بعد از دو، سه ساعت که خونریزی داشتم و در زمانی که حس کردم آخرین نفسها را میکشم و حالم خیلی بد شده بود به اورژانس زنگ زدم و من را که بیهوش شده بودم به بیمارستان بردند و بعد از آن من به همهچیز اعتراف کردم.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰